امروز تمرین خواندن سوگندنامه ی پزشکی داشتیم...
استادی که مسئول خواندن سوگندنامه است،روال کار را توضیح میداد.گفت قبل از شروع خواندن من رو میکنم به شما و "دانشجویان عزیز" خطابتون میکنم و در نهایت بعد از سوگند خوردن رو میکنم به شما و اینبار "همکاران محترم" خطابتون میکنم...وقتی این جمله را شنیدم دلم لرزید و سیخ شدن موهای تنم را حس کردم...
امروز تمرین خواندن سوگندنامه ی پزشکی داشتیم...
استادی که مسئول خواندن سوگندنامه است،روال کار را توضیح میداد.گفت قبل از شروع خواندن من رو میکنم به شما و "دانشجوهای عزیز" خطابتون میکنم و در نهایت بعد از سوگند خوردن رو میکنم به شما و اینبار "همکاران محترم" خطابتون میکنم...وقتی این جمله را شنیدم دلم لرزید و سیخ شدن موهای تنم را حس کردم...
متن سوگند نامه ی
شورای دانش آموزیمن در پیشگاه خداوند متعال سوگند
یاد می کنم که براساس اهداف شورای دانش آموزی متعهد می شوم برای تحکیم و تعمیق ارزش های اسلامی،انقلابی وملی،زمینه پیشرفت علمی ومعنوی دانش آموزان را از طریق ارج
نهادن به کرامت انسانی،تقویت ایمان وخودباوری وامید به آینده،حضور در مراسم عبادی
وایام الله نقش آفرینی در مسابقات علمی ،فرهنگی هنری،فعالیت های سیاسی واجتماعی
،برنامه های تربیت بدنی وتندرستی فراهم نماییم وبا هم اندی
متن سوگند نامه ی
شورای دانش آموزی
من در پیشگاه خداوند متعال سوگند
یاد می کنم که براساس اهداف شورای دانش آموزی متعهد می شوم برای تحکیم و تعمیق ارزش های اسلامی،انقلابی وملی،زمینه پیشرفت علمی ومعنوی دانش آموزان را از طریق ارج
نهادن به کرامت انسانی،تقویت ایمان وخودباوری وامید به آینده،حضور در مراسم عبادی
وایام الله نقش آفرینی در مسابقات علمی ،فرهنگی هنری،فعالیت های سیاسی واجتماعی
،برنامه های تربیت بدنی وتندرستی فراهم نماییم وبا هم اند
شبی که سوگندنامهی بقراط را خواند، تا صبح به بتهوون گوش داد و گریست. دنیا به نظرش تخس میامد. روز بعد در قهوهخانهی سبز کنار مسجد با خودش شطرنج بازی میکرد. همهجا آرام بود و از لحن موزون مؤذن خندهاش گرفته بود. سیاه از سفید برد. ساحل اگر میبود این انتخابش را به حساسیتهای نژادیاش ربط میداد. روانشناسی علم بیپایهای است. در صف آخر نماز نشست و به نمازگزاران نگاه کرد. سر به مهر گذاشت و تا آخر نماز سر برنداشت. میشمرد. دوست نداشت آس
رضیالدین آرتیمانی
رضیالدین آرتیمانی
میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان به دنیا آمد. در ایام جوانی به همدان عزیمت و در آنجا مشغول تحصیل شد و در سلک شاگردان میرمرشد بروجردی درآمد. میررضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس صفوی قرار گرفت و در جمع منشیان و میرزایان شاه در آمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان
تو بنفش می پوشیدی و من سبز. می گفتی به آرزوهامون می رسیم #مظاهر . می گفتی اپلای می کنیم، اگه نشد لاتاری ثبت نام می کنیم. گفتم من رای سفید می ندازم، به سلامتیِ سفیدیِ چشم هات. حکم بازی می کردیم، گفتم حکم پیک باشه به سلامتیِ سیاهیِ مردمک چشم هات. دکتر بودی و کلاس کاریت بالا بود. من مهندس بودم و پاره وقت توی اسنپ کار می کردم و کلاس کنکور حسابان و عربی می ذاشتم. رژ لب کالباسی و فرموژه و بوت مشکیِ برّاق و ... (اجازه بده نگم!) . بچه ها می گفتن این هوسه نه عش
باسمه تعالی
گزارش برگزاری انتخابات شورای دانش آموزی
دبیرستان جوادالائمه سال تحصیلی 99-98
ردیف
عنوان برنامه / فعالیت
مخاطبان
زمان اجرا
مکان اجرا
1
دریافت دستورالعمل اجرایی انتخابات
کادر اجرایی
17/7/98
آموزشگاه
2
تشکیل اولین جلسه ستاد انتخابات و اخذ تصمیمات اجرایی
اعضای شورای مدرسه
17/7/98
آموزشگاه
3
توجیه دانش آموزان در خصوص انتخابات
مربی پرورشی
17/7/98
آموزشگاه
4
ثبت نام از دانش آموزان داوطلب
مربی پرور
مبانی نظری و پیشینه پژوهش در باره ی اخلاق حرفه ای
مبانی نظری و پیشینه پژوهش در باره ی اخلاق حرفه ای
دسته بندی
علوم انسانی
فرمت فایل
docx
حجم فایل
101 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل
84
مبانی نظری و پیشینه پژوهش در باره ی اخلاق حرفه ای
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر م
پردۀ نخست
صبحِ شنبه بود. ساعت 8ونیم کیهانشناسی داشتم. میدانستم دکتر ابوالحسنی حتمن تحت تأثیر اتفاق دیروز است. رسیدم دانشگاه. کیفم را داخل کلاس گذاشتم و بیرون آمدم. روی یکی از صندلیهای لابی طبقۀ 1 دانشکده نشستم و آرامآرام 27 ساعت گذشته را در ذهنم مرور کردم. تا حالا نشدهبود که دکتر بیش از یکی-دو دقیقه تأخیر داشتهباشد. اینبار بعد از 8 دقیقه بالاخره از پلهها پایین آمد. از دور سلامی کردم و پشت سرش وارد کلاس شدم. چشمانش بهوضو
چکش کاری طرح:
از روی یک پیرنگ پلیسی چیزی نوشته ام که برای این کار که ژانرش حتی به بی معنایی ژانر معنا گرا هم میتواند تنزل کند می تواند آب و رنگی فراهم نماید:
ابتدا را توی جشن شریف با طرح یک مساله ی گیرا شروع کنم: رجیار در آستانه به دست آوردن یک پیروزی شکست می خورد و الان برایش مهم است که ماهی لیزخورده پیروزی را دوباره به دست بیاورد. انگیزه اش فقط گرفتن گرین کارت نیست. ممکن است بتواند نقشی شبیه مادر دلسوزی که دارد بچه هایش را با سرطان ترک می کند و
درباره این سایت